جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

جستجوي پيشرفته | کتابخانه مجازی الفبا

کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی کتابخانه مجازی الفبا،تولید و بازنشر کتب، مقالات، پایان نامه ها و نشریات علمی و تخصصی با موضوع کلام و عقاید اسلامی

فارسی  |   العربیه  |   English  
telegram

در تلگرام به ما بپیوندید

public

کتابخانه مجازی الفبا
کتابخانه مجازی الفبا
header
headers
پایگاه جامع و تخصصی کلام و عقاید و اندیشه دینی
جستجو بر اساس ... همه موارد عنوان موضوع پدید آور جستجو در متن
: جستجو در الفبا در گوگل
مرتب سازی بر اساس و به صورت وتعداد نمایش فرارداده در صفحه باشد جستجو
  • تعداد رکورد ها : 1495
أخطاء ابن كاطع في القرآن و التفسير و النحو
نویسنده:
علی آل محسن
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عراق/ نجف: مركز الدراسات التخصصية في الامام المهدي عجل الله فرجه الشريف,
صفحات من كتاب الرد على المتعصب العنيد المانع من ذم يزيد
نویسنده:
عماد كاظمی
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
عراق/ نجف: جمعية ابوطالب عليه السلام,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب “الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید” توسط ابن جوزی به رشته تحریر در آمده است. ابن جوزی می نویسد: گوینده ای از من پرسید: آیا لعن یزید بن معاویه به خاطر جنایتی که مرتکب شده جایز است یا نه؟ گفتم: علمای پرهیزگاری نظیر امام احمد، لعن او را روا دانسته اند. نویسنده این کتاب در صدد اثبات جواز لعن یزید توسط بزرگان و علما می باشد. این کتاب شامل مقدمه و چند بخش می باشد. در بخش های ابتدایی زندگی نامه ی ابن جوزی و سبب تالیف کتاب را بیان می کند. در بخش های دیگر مساله لعن یزید و روایتی که در بحث لعن یزید قابل بحث است را بررسی می کند. نویسنده پس از بررسی لعن یزید به این نتیجه می رسد که همچنان از كلام علما و بزرگان اهل‏سنت استفاده می شود و يزيد را مستحق لعن و بيشتر از لعن مى‏دانند و اگر برخى از لعن او جلوگيرى كرده‏اند، در واقع به نوعي مصلحت‏انديشى نموده‏اند.
في ظل اصول الاسلام
نویسنده:
جعفر سبحانی؛ تقریر نویس: جعفر هادی
نوع منبع :
کتاب , درس گفتار،جزوه وتقریرات
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
قم: مؤسسة الامام الصادق عليه السلام,
کلیدواژه‌های اصلی :
فهرست گزیده متکلمان،فیلسوفان و عالمان شیعی :
چکیده :
في ظل أصول الإسلام، مجموعه مباحثى است كه توسط آیت‌الله جعفر سبحانى، از عالمان شيعى معاصر، مقيم قم در نقد ديدگاه وهابيان در خصوص موضوعات توحيد، شرك و بدعت با هدف زدودن اتهام شرك و بدعت از شیعیان مطرح شده است. مؤلف به بررسى اين موضوعات در پرتو اصول مستفاد از كتاب و سنت پرداخته است. كتاب داراى دوازده فصل و يك خاتمه است. * ساده و بسيط بودن انديشه اسلامى و آسانى تكاليف در اين دين. در اين فصل مؤلف اين اصل را يكى از علل و اسباب انتشار سريع و گسترده دين اسلام در ميان اقوام مختلف معرفى مى‌كند. همچنين به آيات و رواياتى كه روح اسلام در آنها متجلى است، استناد مى‌نمايد. سپس اركان اسلام را كه عبارت است از ايمان به خدا، اظهار شهادتين، به پاداشتن نماز و پرداخت زكات يادآور شده و به استناد برخى از روايات، تكفير مسلمان را ناروا مى‌شمارد. تاكيد اسلام بر وحدت امت اسلامى و بيان موضع عالمان مسلمان درباره ناروا بودن تكفير مسلمان و... از ديگر مباحث اين فصل است. * اصاله الاباحه نه اصاله الحرمه. در اين فصل مؤلف با استناد به اين كه در اديان گذشته نيز اصل اولى در امور روايى و اباحه بوده، جز در مواردى كه انبياء از چيزى منع نمايند، به ديدگاه قرآن كريم در تاييد اين اصل اشاره مى‌كند و معتقد است وظيفه پيامبران بيان محرمات است نه محللات. البته در خصوص اين اصل اين نكته را هم يادآور مى‌شود كه اين اصل فقط در مورد امور عادى زندگى صادق است، نه در مورد امورد عبادى كه نيازمند قصد قربت است. پس از آن نتايجى را بر اين اصل بار مى‌كند. * بدعت؛ تعريف و اقسام آن. در اين فصل به تعريف لغوى و اصطلاحى بدعت پرداخته شده و حكم بدعت از ديدگاه قرآن كريم و سنت شريف نبوى بيان مى‌گردد. چنانچه چيزى كه جزء دين نيست، جزء آن به شمار آيد، در دين بدعت ايجاد شده است. در ادامه، موارد و مصاديق بدعت يادآورى مى‌شود. مؤلف معتقد است، تشخيص مصاديق بدعت نيازمند تفاوت نهادن ميان آداب و رسوم عرفى و امور تقليدى از اعمال دينى است كه در هر دو نوع بدعت و نوآورى امكان پذير است؛ اما تنها آن نوع بدعت كه در امور دينى صورت مى‌پذيرد، محكوم به حرمت خواهد بود. سپس ملاك و معيار شرعى بودن عمل بدعت آميز نبودن آن را يادآور مى‌شود. در پايان با استفاده از اين اصل، برخى از امورى را كه وهابيان به استناد آنها شیعیان و برخى ديگر از مسلمانان را بدعت‌گذار در دين معرفى مى‌كنند، نقد و بررسى مى‌كند. * دوستى پيامبر و اهل‌بيت(ع) در كتاب و سنت و آثار فردى و اجتماعى آن. در اين فصل لزوم دوستدارى پيامبر(ص) از ديدگاه قرآن يادآورى شده و عوامل فرمان خداوند به محبت ورزيدن نسبت به پيامبر(ص) ذكر مى‌گردد. پس از آن برخى احاديث كه از پيامبر(ص) روايت شده و در آنها به دوستى حضرت و اهل‌بيت وى و نيز اصحاب ايشان ترغيب و سفارش شده، نقل مى‌گردد. همچنين به آثار و فوائدى كه دوستى با ايشان در بردارد، اشاره مى‌شود. با توجه به اين اصل، مؤلف بر اين باور است كه اين محبت و دوستى بايد به صورتى شايسته در حيات فردى و اجتماعى مسلمانان بروز و ظهور يابد، كما اين كه اين گونه بوده است. بر همين اساس مؤلف حفظ و نگهدارى آثار ارزشمند اسلامى، همچون مشاهد و بناهايى كه بر قبور انبياء و اولياء بنا نهاده شده، را لازم و ضرورى دانسته و ديدگاه وهابيان را درباره لزوم تخريب اين آثار، به جهت شرك آميز بودن آنها، با استناد به قرآن كريم و سنت نبوى، نقد مى‌كند. * توحيد و شرك در عبادت. در اين فصل مراحل هشتگانه توحيد(توحيد در ذات، صفات، خالقيت، عبادت و...) ذكر گرديده و حقيقت عبادت بيان مى‌شود. سپس ديدگاه رايج بين وهابيان در تقسيم توحيد به دو قسم: توحيد در ربوبيت؛ يعنى اعتقاد به يك خالق براى جهان و توحيد در الوهيت؛ يعنى توحيد در عبادت يادآورى شده و ديدگاه ايشان در مورد توحيد در عبادت كه بر اساس آن بوسيدن ضريح انبياء و اولياء، اقامه نماز در كنار مشاهد مشرفه، توسل و...شرك تلقى مى‌شود، به نقد كشيده مى‌شود. * اعتبار به نيات نه به ظواهر. در اين فصل تفاوت اسلام از ساير روش‌هاى بشرى درباره عمل و كردار يادآورى مى‌شود. اسلام، بر خلاف روش‌هاى بشرى، براى عمل تنها از آن جهت كه نيك است، ارزشى قائل نيست؛ بلكه عمل را در صورتى ارزشمند مى‌داند كه برخاسته از نيتى خالص و انگيزه‌اى پاک باشد. بنابراین توسل به انبياء و طلب شفاعت از ايشان، كه وهابيان با استناد بدان‌ها شیعیان را مشرك مى‌خوانند، امرى روا شمرده مى‌شود و شواهد قرآنى و روايى فراوانى دارد. * قدرت غيبى انبياء و اولياء الهى. در اين فصل با استناد به آيات قرآنى و روايات نبوى، برخوردارى انبياء و اولياء الهى از قدرت غيبى كه توسط خداوند به ايشان عنايت شده، به اثبات مى‌رسد. سپس امورى كه بر اين اصل مترتب مى‌شود، بيان مى‌گردد. مثلاًاعتقاد به اين كه خداوند با دعاى پيامبر ضررى را از انسان دفع يا نفعى را عائد وى مى‌سازد، يا درخواست شفاى مريض و يا رد گمشده به دعاى پيامبر و...جائز شمرده مى‌شود. * تبرک جستن به ميراث پيامبر. در اين فصل مؤلف با يادآورى معناى توحيد در خالقيت، اين نكته را متذكر مى‌شود كه اين مرتبه از توحيد منافاتى با اين امر ندارد كه خداوند برخى از افعال خويش را از طريق اسباب، به صورت غير مباشر محقق سازد. بنابراین جريان فيض الهى از راه‌هاى غير عادى امرى پذيرفتنى است. با اين مقدمه مؤلف به موضوع جواز تبرک جستن مسلمانان به آثار نبوى در زمان حيات ايشان و نيز بعد از وفات حضرت مى‌پردازد. * توسل به اسباب و وسائل. مؤلف با اشاره به نظام على و معلولى حاكم بر جهان ماده و اين كه اين نظام در وجود و بقاء و تاثير گذارى و عملكرد خود نيازمند به خداوند جهان آفرين است، تفاوت ديدگاه مادى و الهى را در اعتقاد به استقلال اسباب و علل مادى و عدم استقلال آنها در تاثيرگذارى مى‌داند. به گفته مؤلف توسل به اسباب با التفات به عدم استقلال آنها، شرك محسوب نمى‌شود و برخى مسببات در عالم داراى اسباب ناشناخته فراوانى هستند كه انبياء و اولياء الهى از آنها آگاهند. از اين رو توسل جستن به ايشان براى رسيدن به مطلوب شرك به شمار نمى‌آيد. * حيات انبياء و اولياء بعد از مرگ. مؤلف در اين فصل با اشاره به حقانيت مرگ، به حقيقت آن كه همان منتقل شدن از سرايى به سراى ديگر است، اشاره مى‌كند و ارواح انسان‌ها را در سراى ديگر داراى حيات معرفى كرده، امكان برقرارى ارتباط با ارواح ايشان را با استناد به آيات قرآن و احاديث نبوى اثبات مى‌كند. * بهره بردن مردگان از اعمال زندگان. در اين فصل مؤلف با استناد به آيات قرآنى و احاديث نبوى به اثبات اين مطلب مى‌پردازد كه ميت از عملى كه غير او براى او انجام مى‌دهد، منتفع مى‌گردد. سپس ديدگاه مذاهب اسلامى را در تاييد اين موضوع يادآور شده و شبهات مطرح شده را پاسخ مى‌گويد. * زيارت قبور در سنت نبوى و سفر براى زيارت نبى مكرم اسلام(ص). در اين فصل مؤلف به آثار اخلاقى و تربيتى زيارت قبور انبياء، اولياء و صالحان اشاره كرده و به شبهات ابن تيميه در اين باره پاسخ مى‌گويد. در خاتمه مؤلف به بيان ديدگاه عالمان اهل سنت درباره ابن تيميه پرداخته و شرح حالى از محمد بن عبدالوهاب، مروج عقائد ابن تيميه ارائه مى‌كند.
رسالة سلام مذهبي
نویسنده:
حيدر حب الله
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
لبنان/ بیروت: مؤسسة الانتشار العربي,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
کتاب «رسالة سلام مذهبی» کتابی است از آقای شیخ حیدر حب الله که در سال 2015 در بیروت منتشر شد. نویسنده به دلیل نگرانی از وضعیت اسفناک جهان اسلام در نتیجۀ اختلاف‌‌های مذهبی به دنبال ارائه راه حلی برای برون رفت از وضعیت موجود است. راه حلی که با معیار قرار دادن عقلانیت و انصاف ارائه می‌شود و سعی در تعدیل و اصلاح خطاهای همۀ طرف‌های درگیر در این جنگ خانمان سوز و منجلاب فروکاهنده دارد. با این هدف، نویسنده در بخش اول کتاب بگونه‌‌ای خلاصه و گذرا به مهمترین گزاره‌‌های اعتقادی شیعه اشاره می‌کند و با معرفی این گزاره‌‌ها می‌‌خواهد به این واقعیت توجه دهد که در بسیاری از موارد عقاید شیعه تفاوت چندانی با عقاید اهل سنت ندارد و اگر چنانچه اختلافی وجود دارد، در پاره‌ای موارد همان اختلاف در میان گرایش‌‌های گوناگون اهل سنت نیز وجود دارد. از سوی دیگر، بحران در روابط میان شیعیان و همه فرق اهل سنت نیست، بلکه بحران در روابط میان شیعه و بخشی از اهل سنت بویژه سلفی‌‌هاست. در بخش دیگر کتاب، نویسنده به گزاره های اختلافی میان شیعه و اهل سنت می‌پردازد و بدون وارد شدن به بحث های مفصل علمی و نفی و اثبات‌های همیشگی، به دنبال ارائه راه حلی برای برداشتن موانع روانی است که بحران‌‌های بزرگی در مسیر ایجاد روابط خلق کرده است. در این بخش به موضوع‌هایی از این دست پرداخته می‌شود: لعن صحابه، اهانت به همسران پیامبر، تقیه، تحریف قرآن و انکار سنت نبوی، عاشورا و نمادهای آن، ازدواج موقت، گرایش به تشیع و سرکوب آزادی‌‌های مذهبی. در بخش دیگر کتاب، اصول، راهکارها و ابزارهایی مطرح می‌شود که برای مدیریت اختلاف‌‌ها مثمر ثمر بوده، در عین حفظ اختلاف‌‌های علمی و عقایدی، از ایجاد اصطکاک و درگیری‌‌های خونبار و مخل آسایش و امنیت جلوگیری می‌کند. سپس گام‌‌هایی که برداشتن آنها در میدان عمل لازم است برشمرده می‌‌شود و پیشنهادهایی از قبیل «یکپارچه شدن تلاش‌‌های اعتدالگرایان مذاهب برای مبارزه با افراط‌گرایان» ارائه می‌‌شود. در بخش نهایی نیز اهمیت و جایگاه اینگونه نظریه‌پردازی‌‌ها مورد توجه قرار می‌‌گیرد. در پایان، همانگونه که در یادداشت مترجم آمده است: «به حتم، طرحی که در این کتاب درانداخته می‌شود، مخالفانی دارد. مخالفان صفر یا صد اندیش، فرصت تأمل و اندیشه را از خود باز می‌ستانند، اما مخالفان صفر تا صد اندیش می‌‌توانند با مطالعۀ این کتاب، نکات در خور توجهی را در زمینۀ تعامل و همزیستی مسالمت آمیز میان پیروان مذاهب اسلامی دریابند».
فقه الآل رضی الله عنهم بين دعوى الاهمال و تهمة الانتحال
نویسنده:
امين بن صالح هران الحداء
نوع منبع :
کتاب , نقد دیدگاه و آثار(دفاعیه، ردیه و پاسخ به شبهات)
منابع دیجیتالی :
واقفية المجلد 1
نویسنده:
رياض محمد حبيب ناصری
نوع منبع :
کتاب
منابع دیجیتالی :
وضعیت نشر :
مشهد: المؤتمر العالمي للامام الرضا عليه السلام,
کلیدواژه‌های اصلی :
چکیده :
الواقفية دراسة تحليلية از آثار ارزنده رياض محمد حبيب ناصرى است كه در آن، فرقه انحرافى واقفى‌ها را از نظر روايى، رجالى و تاريخى به صورت مستند و تحليلى بررسى كرده است. اين كتاب با مقدمه مختصرى از ناشر و بدون مقدمه نويسنده و در ده فصل به ترتيب ذيل تنظيم شده است: فصل 1- مقدمات (شامل: هدف تأليف، مقصود از واقفيه، اقسام وقف، نظرى بر پيدايش اختلاف و نقش امامت در آن، علت اينكه واقفيه به نام «الكلاب الممطورة» (سگهاى باران‌خورده) ناميده شده‌اند، خبر دادن أئمّه(ع) از وقوع وقف قبل از پيدايش واقفيه و تفاوت واقفيه و فطحيه از نظر اعتقادى)؛ فصل 2- واقفيه در تاريخ اسلام؛ فصل 3- عوامل وقف؛ فصل 4- چند بحث (شامل: امام كاظم(ع) در چند سطر و امامت و عبادت و اخلاق او، امام كاظم(ع) و مصيبت و گرفتاريش در بين طاغوتها و يارانش، امام رضا(ع) در چند سطر، پديده كثرت روايات در مورد زيارت قبر امام رضا(ع) و تحليل ابعاد اين پديده)؛ فصل 5- روش مقابله؛ فصل 6- روايات واقفيه در ترازوى سنجش؛ فصل 7- درباره وكيل؛ فصل 8- درباره فرقه واقفيه؛ فصل 9- نقشها و حركتها و فصل 10- مطالبى درباره واقفيه (واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتند و واقفى‌هايى كه وقفشان ثابت شد ولى برگشتشان ثابت نشد). نويسنده در اين اثر از روش تحليلى، روايى، تاريخى استفاده كرده است. درباره محتواى اين اثر چند نكته گفتنى است: نويسنده، وقف به معناى واقفى‌گرى را به سه قسم تقسيم كرده است: 1- وقف عادى و ساده تابع احساسات، 2- وقف اعتقادى همراه با تأويل و ايهام، 3- وقف برنامه‌ريزى شده همراه با انگيزه‌هاى قبلى و سازماندهى شده. نويسنده محترم بر آن است كه همه يا اكثر كسانى كه در دو قسم اول و دوم قرار گرفتند، هر چند در آغاز گرفتار و منحرف شدند ولى بعد از مدتى آگاه شدند و از واقفى‌گرى برگشتند و توبه كردند، و امّا منحرفان اصلى كه خطرى براى اساس تشيع شمرده شدند و اهل‌بيت(ع) با آنان مبارزه كردند و آنان را كافر، مشرك، زنديق و جهنمى شمردند، عبارت از همان كسانى بودند كه در قسم سوم قرار گرفتند. نويسنده در مورد سبب نامگذارى اين فرقه به (سگهاى باران‌خورده)، نوشته است: أئمه اطهار(ع) چون احساس مى‌كردند كه اين فرقه براى اساس تشيع خطرساز است و واقفى‌ها براى رسيدن به مطامع دنيوى مى‌كوشند كه خيالات پليد خود را در بين مردم تبليغ كنند، با اين فرقه منحرف (واقفيه) به‌صورت صريح و شديد مقابله كردند و همين روش در بين شاگردان أئمه(ع) هم منعكس شد و آنان هم به مبارزه علنى پرداختند. روزى على بن اسماعيل ميثمى و يونس بن عبدالرحمن با يكى از واقفى‌ها مناظره كردند و بحثشان شديد شد و به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام على بن اسماعيل ميثمى به آن واقفى گفت: «ما أنتم إلّا كلابٌ ممطورة»: شما جز سگانى باران‌خورده نيستيد! منظورش اين بود كه شما از مردار متعفن‌تريد! و اين لقب بر روى واقفى‌ها ماند و اكنون با همين لقب شناخته مى‌شوند و اگر در مورد كسى گفته شود كه «إنّه ممطورٌ». فهميده مى‌شود كه او واقفى است و بر امامت حضرت امام موسى كاظم(ع) توقف كرده است. نويسنده در بحثى جالب، تفاوت بين فطحيه و واقفيه را از نظر اعتقادى و عملى به اين صورت بيان كرده است: علامه محمدتقى مجلسى در روضة المتقين گفته است كه فطحيه از واقفيه نزدیک ‌تر به حقّ بودند؛ زيرا فطحيه امامت دوازده امام(ع) را مى‌پذيرفتند و امامت هيچ يك از آنان را انكار نمى‌كردند. علامه مامقانى هم گفته است كه در بين مذاهب اسلامى، فطحيه به اماميه نزدیک ‌تر از ديگران هستند به دو دليل: از نظر اعتقادى همه دوازده امام را پذيرفته‌اند جز آنكه در بين امام صادق(ع) و امام كاظم(ع)، عبدالله افطح را به عنوان امام افزوده‌اند و روايت دوازده امام را حمل بر دوازده امام از نسل اميرالمؤمنين(ع) مى‌كنند. عبدالله افطح، تا هفتاد روز بعد از وفات امام صادق(ع) زنده بود و بعد رحلت كرد و البته اگر كسى از فطحى‌ها در اين مدت هفتاد روزه از دنيا رفته باشد مشمول روايت «من مات و لم يعرف امام زمانه فقد مات ميتة جاهلية» مى‌شود. و از نظر عملى نيز فطحيه از عبدالله افطح هيچ حكم فرعى فقهى ذكر نكرده‌اند و همان احكام فقهى روايت شده از دوازده امام(ع) را عمل مى‌كنند. پس اشتباه فطحيه فقط در افزودن عبدالله افطح به دوازده امام(ع) است. نويسنده، عوامل پيدايش پديده وقف به معناى واقفى‌گرى را چند گونه دانسته است: يك- اسباب مادى و نفسانى مانند طمع و حبّ مال و دنيا و پيروى از هواى نفس، دو- شبهات فكرى، سه- علل احساسى و عاطفى؛ كه در مورد هر يك از اين‌گونه‌ها و مصاديق و موارد آن، توضيحات و مثالهايى ذكر كرده است. نويسنده در تحليل پديده كثرت نصوص در مورد ترغيب به زيارت امام رضا(ع) بر اين نكته تأكيد كرده است كه به نظر مى‌رسد منظور از اين همه روايات، مبارزه با واقفيه است كه انحرافى در مسير تشيع پديد آوردند و درصدد بيان و تثبيت اين نكته است كه مسير صحيح تشيع، همان ولايت و پذيرش همه امامان دوازده‌گانه است و امام رضا(ع)، شاخص هدايت به راه راست را نشان مى‌دهد. نويسنده در بحثى مفصل، چگونگى برخورد امام رضا(ع) را با پديده واقفى‌گرى توضيح داده و نوشته است: آن حضرت، بر اساس مسئوليت شرعيش در هدايت امت به راه راست، در برابر واقفى‌گرى ايستاد و به مبارزه شديدى با آن پرداخت. از جمله روشهاى امام رضا(ع) در اين زمينه، اين بود كه با سران و هواداران واقفيه مناظره كرد و بطلان ادعایشان را روشن ساخت. ايشان همچنين از عوامل ديگر همچون مكاتبه و نهى از همنشينى با واقفيه و حتى از جنگ اقتصادى نيز بر ضدّ آنان استفاده كرد. نويسنده، فهرستى از کتاب‌هايى كه به ردّ و انتقاد از واقفيه پرداخته (هشت كتاب) و همچنين فهرستى از کتاب‌هايى كه به يارى واقفيه رفته (سه كتاب) آورده و بعد توضيح داده است كه هيچ يك از کتاب‌هايى كه به نفع يا به ضدّ واقفيه نوشته شده، اكنون موجود نيست و همه از بين رفته است. نويسنده، سه عامل براى زوال کتاب‌هاى واقفيه و همچنين آثارى كه به صورت ردّ بر آن نوشته شده؛ بيان كرده است. البته نويسنده يك استثناء براى مطلب مذكور آورده است: در كتاب غيبت شيخ طوسى، برخى از روايات على بن احمد علوى صاحب كتاب «نصرة الواقفة» آمده و شيخ طوسى آن روايات را مورد نقد و بررسى قرار داده است. سپس نويسنده نقد و اشكالى به شيخ طوسى از نظر روشى و رجالى مطرح كرده و در پايان نظر خودش را نيز آورده است. به نظر نويسنده، روايات مذكور از صاحب كتاب «نصرة الواقفة» چون از باب روايات «نصرة المذهب» و رواياتى است كه مدعى يك فرقه به نفع آن فرقه آورده، مورد اتهام و فاقد حجيت و بدون اعتبار است و كسى آن را نمى‌پذيرد. بنا بر تحقيق نويسنده: بسيارى از كسانى كه در آزمايش وقف لغزيدند و واقفى شدند، به تدريج از وقف برگشتند و معتقد به امامت حضرت امام رضا(ع) شدند و اين مطلب به خاطر چند دليل بود: 1- همان طور كه در اقسام وقف روشن شد، برخى از واقفى‌ها فريب خورده بودند و به خاطر اشتباه به واقفيه پيوسته بودند و چون به اشتباه خود و دروغگويى واقفيه پى بردند و اطلاعاتشان بيشتر شد، بازگشتند؛ 2- معجزاتى كه به دست حضرت امام رضا(ع) رخ داد باعث هدايت برخى شد. شيخ طوسى برخى از اين‌گونه افراد را نام برده است؛ 3- برخى از شیعیان ، تصوير نادرستى از عقايد صحيح و يقينى شيعه مانند: امامت و مهدویت و... داشتند و آنگاه كه معناى درست آن را فهميدند، از واقفى‌گرى برگشتند. نويسنده سپس 18 نفر (1- اسماعيل بن ابى سمال، 2- ابوخالد سجستانى، 3- عثمان بن عيسى رواسى، 4- احمد بن محمد بن نصر بزنطى، 5- حسين بن بشار، 6- حسين بن عمر بن يزيد...) را معرفى كرده كه نخست منحرف شدند و به وقف گراييدند ولى بعد از مدتى هدايت شدند و بازگشتند. نويسنده همچنين اسامى 74 نفر را ذكر كرده و در مورد هر كدام اطلاعات و توضيحاتى روايى، رجالى و تاريخى عرضه كرده كه منحرف و واقفى شدند ولى توبه و برگشتشان معلوم و ثابت شده نيست. از جمله اين افرادند: 1- حسين بن سعيد هاشم مكارى، 2- على بن حسن طاطرى، 3- محمد بن بشير، 4- حيدر بن أيوب، 5- حسن بن على بن ابى حمزة بطائنى، 6- أبو جعدة، 7- أبو جبل، 8- محمد بن بكر بن جناح، 9- محمد بن عبدالله بن صاعد، 10- محمد بن عبدالله جلاب بصرى. نويسنده در مورد زياد بن مروان قندى، توضيحاتى مفصل نوشته و بعد به بررسى وثاقت يا عدم وثاقتش پرداخته و نوشته است: محققان و عالمان در مورد او اختلاف كرده‌اند چون نصوص در موردش گوناگون و داراى اضطراب است و برخى از آن، وثاقت را و برخى ديگر عدمش و بلكه جحد و انكارش را برداشت كرده‌اند. نويسنده سرانجام اظهار نظر كرده است كه: بسيار شگفت‌آور است كه صاحب مستدرك و آيت‌الله خوئى، شخصى مانند زياد بن مروان قندى را با اين همه فساد و افسادش مورد بررسى قرار داده و بعد به توجيه پرداخته و بگويند كه معلوم است ورعش از بين رفته ولى وثاقتش ثابت است و معلوم نيست از بين رفته باشد! در حالى كه نصوص متضافرى كه در اين زمينه وجود دارد براى ما روشن كرده است كه: يك- زياد بن مروان قندى از اركان وقف بود همان‌طور كه در روايت كشى آمده است؛ دو- همان‌گونه كه در غيبت شيخ طوسى آمده، او گرفتار طمع دنيا شد و اموال امام(ع) را سرقت كرد؛ سه- او مردم را گمراه كرد و آنان را به توسعه حركت واقفى‌گرى با بذل مال دعوت كرد همان‌طور كه در غيبت شيخ طوسى آمده است؛ چهار- او نصّ را پنهان كرد و لعنت بر وى در زمان امام موسى كاظم(ع) آشكار شد؛ پنج- او درحالى‌كه واقفى و زنديق بود مرد؛ شش- او اصرار بر دروغگويى داشت.
  • تعداد رکورد ها : 1495